همه‌گیر شدن شبکه‌های اجتماعی امروزه به محل تلاقی اندیشه‌ها، آگاهی‌ها و دیدگاه‌های متفاوت و متنوع بدل گشته است. فضایی که افراد به فراخور علایق و حوزه‌های دانشی خود به تبادل‌نظر و نشر اندیشه در آن می‌پردازند. عده‌ای در قالب طنز، کاستی‌ها و ...محدودیت‌های جامعه را از این رسانه بیان می‌دارند. عده‌ای بی‌هدف به انتظار صید جملات و مطالب زیبا و روشنفکرانه نشسته‌اند و در انبوه مطالب درست یا غلطی که در این جریان وجود دارد، غوطه‌ورند. عده‌ای نیز در این میان موضوعی پیدا می‌کنند و به چالش با دیگران مشغول می‌شوند. عده‌ای نیز این جریان سیال را تغذیه می‌کنند. به هر ترتیب آنچه در این فضا شکل‌گرفته است خود برای اعضای این شبکه‌های اجتماعی بیش از هر توصیفی عیان است.

اما قصد این نوشتار پرداختن به موضوعی است که در روزهای اخیر در این فضا بروز کرده و برخی سرها را به درد آورده است. این شب‌ها در هر گروهی که وارد می‌شوی غبار جاهلیت مدرن بر برخی گفتگوها و نظرات سایه انداخته است. اندیشه‌های دوران جاهلیت هنوز هم رایج است و مع‌الاسف خریدار دارد. در هر گروهی هنوز افرادی  (صرف‌نظر از بُعد کمی آن) پیدا می‌شوند که بر سر بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین ملزومات جامعه‌ی بشری با دیگران درگیرند و این مساله به‌هیچ‌وجه توجیه‌پذیر نیست چراکه در فضا و تربیونی که ادعا می‌شود مختص اهل علم و اهل منطق است، گاهی بی‌منطق‌ترین و بدوی‌ترین واکنش‌ها نمایان می‌شود و این از عجایب شگفت‌انگیز این عصر است.

چند شبی است غالب محتوای شبکه‌های اجتماعی به بهانه‌ی هفته‌ی وحدت، به محل تنازعات قومی و قبیله‌ای بدل شده است. هنوز افرادی به وفور یافت می‌شوند که با سبک‌ترین الفاظ و کوته‌بینانه‌ترین اندیشه‌ها، تخم نفرت و تفرقه در جامعه می‌پراکنند. شاید با خود بگویید «خوب تا بوده همین بوده» و تا «دنیا دنیاست» عده‌ای هستند که بین مردم تفرقه می‌اندازند. اما آنچه باعث تعجب و حیرت می‌شود ازآن‌جهت است که برخی مدعیان فرهیختگی که از قضا  خود را صاحب اندیشه و تقوا نیز می‌دانند، بیش از جاهلان و گمراهان بر طبل تفرقه می‌کوبند.

رهبر انقلاب، علمای طراز اول، اساتید و بزرگان چند سالی است که با صریح‌ترین گفتارها اعلام داشته‌اند که توهین به مقدسات شیعه و سنی به هر نحو و در هر مجلس اعم از خصوصی و عمومی و در هر جمعی نادرست و غیرقابل تسامح است. اما انگار گوش این جماعت که القاب پرطمطراق آن‌ها ازجمله دکتر، مهندس، مدرس دانشگاه، وکیل، کارشناس مذهبی، جامعه‌شناس، روزنامه‌نگار و قس علی‌هذا گوش فلک را کرده است، حاضر نیستند به‌اندازه‌ی یک جو ارزن در این خصوص شنوایی داشته باشند.

در تحلیل این وضعیت می‌توان این‌گونه مرقوم داشت که این پدیده، انعکاسی است از وضعیت جامعه‌ی مدرک زده‌ی ما!

جماعتی با گذراندن چند ده واحد درسی _ که چگونگی این روند نیز خود روایتی غم‌انگیز در جای خود دارد_  به‌زعم خود علامه‌ی دهرند و خود را صاحب اندیشه معرفی می‌کنند؛ تا آنجا که معتقدند همان‌که می‌پندارند، تنها آن درست است.

آقای دکتر! جناب آقای فوق‌لیسانس از فلان دانشگاه معتبر! به خدا داشتن معرفت و صاحب‌رأی و تحلیل بودن به مدرک دانشگاهی یا به‌عنوان شغلی نیست. کسانی از دانش واقعی بهره‌مند و صاحب اندیشه و رأی صواب هستند که مدام در حال پروراندن ذهنی آزاد در وجود خویش‌اند. ذهنی که به دور از تعلقات نفسانی، به پدیده‌ها و مسائل مختلف واکنش نشان دهد. تقوا، وجدان، استفاده از خرد و نگاه به «ره‌بر» مواردی است که با کمک آن می‌توان ذهن را از بند نفسانیات بیرون کشید و با آزادگی به تحلیل مسائل و شبهات پرداخت.

باشد که خدای رحمان ما را از خودبزرگ‌بینی و فتنه‌های آخر زمانی محفوظ بدارد. ان‌شاءالله.