جهاد، جایگاه و اجری است که ربِ جهانیان بر بندگان خاصش ارزانی می‌دارد تا جهادگران جاوید بمانند و نیکی جاودانه شود.

 اولین باری که تصویر شهید «جهاد عماد مغنیه» را دیدم...؛ به‌اشتباه گمان کردم، جوانی است پاستوریزه، آفتاب و مهتاب ندیده. جوانی است که به‌واسطه‌ی بزرگی پدرش در تشکیلات حزب‌الله، جایگاهی نمادین یافته و رسالتش این است که در مراسم‌ها و آیین‌های این تشکیلات یادوخاطره ی شهدا را زنده کند. (هم‌اکنون که این سطور را مرقوم می‌کنم، بغض بر گلویم چنگ می‌کشد و اندوه بر جانم ریشه دوانیده است.) غافل از این‌که، فرآیند درک و شناخت مردان خدا بعد از شهادت یا فوتشان تازه آغاز می‌شود و این خود یکی از ویژگی‌های خاصان و مقربان الهی است که در حیاتشان گمنام‌ و مهجور باشند.

جهاد عزیز! اخلاص و تواضع بی‌کران تو، خود بهترین حجتی است که نشان می‌دهد، موهبت خداوند در قالب ردای شهادت بر قامتت به حق برازنده و شایسته است.

... شاید کمتر کسی باور می‌کرد که این جوان رعنا و خوش‌سیما، این جوانمرد خوش‌پوش، این گل همیشه خندان، فرمانده و پرورش‌دهنده‌ی نیروهای رزمی حزب الله لبنان باشد. جوانی که مهارت او در تیراندازی، در عملیات واکنش سریع و در عملیات چریکی ستودنی است. شهید جهاد یکی از فرماندهان و استراتژیست‌های حزب‌الله لبنان بود. جوانی که به‌حق و با شایستگی تمام، جا پای پدر شهیدش گذاشت و به بهترین نحو راه او را ادامه داد.

اسناد و تصاویر معدودی که از این شیر مرد حزب الله به نمایش گذاشته شده است. دوست و دشمن را بر آن داشته است تا بر توانایی و استعدادهای این فرمانده‌ی جوان صحه گذارند. اما جدای از همه‌ی این رشادت‌ها، به نظر من آنچه بر عظمت این شهید جاوید می‌افزاید تواضع و اخلاص اوست. در دنیایی که جوانان، کوچک‌ترین قابلیت و هنر خود را به رخ دیگران می‌کشند، شهید جهاد در اوج شایستگی و لیاقت به‌غایت متواضع بود و بر گمنامی و اخلاص عمل اصرار داشت.

اگرچه نجابت، نورانیت، صفای باطن و دلربایی شهید جهاد بیش از هرکس یادآور شهید «علی منیف اشمر» است. اما من صلابت، شجاعت، مروت، تدبیر و نبوغ بزرگانی چون چمران، همت، افشردی و هادی را در مشی و خوی او می‌بینم.