مدعیام پس هستم!
میگن ایرانیها تو همهچی صاحبنظرن؛ به خصوص در مسائل پزشکی و مباحث سیاسی. یعنی غیر ممکنه وارد جمعی بشی که اولا در اون جلسه بحث سیاسی نشه و دوم اینکه در همون جلسه بیبروبرگردکسی خودش رو صاحب تحلیل سیاسی ندونه!
اما راستی چهطوری همهی ما (البته هیچی مطلق نیست!) صاحبِ دانش سیاسی شدیم؟! یعنی منی که ادعا میکنم از تحولات و وقایع دورواطراف باخبرم و میتونم تحولات و رویدادهای پیرامونم رو پیشبینی کنم، چه کار کردم که به این دانش دست پیدا کردم؟... بی شک همونطور که شما هم تصدیق میکنید، رسیدن به این مرحله و این مرتبه جز با انجام مطالعات منسجم، هدفمند و مداوم محقق نخواهد شد. خوب اگه همهی به این شیوه به این توانایی رسیدیم که حرفی نیست و باید بگم، چه نیک اجتماعی داریم و چه نیکوتر جامعهای.
شاید اینکه غالب جامعه و اجتماع ما به این ویژگی دست پیداکرده، به این خاطره که ماحصل تلاش و خلاصهی مطالعات قشر فرهیخته و تحصیلکردهی کشورمون با کامل میل در شبکههای اجتماعی قرار میگیره تا بقیهی اعضای جامعه هم به طرفه العینی از اون بهرهمند شن. دوستان هم با سرعت تمام جدیدترین کتب و مجلات منتشر شده رو مطالعه میکنن و در غایت هنر و در اوج خوش سلیقگی اونها رو برای دیگرانی مثل من که خیلی حال و حوصلهی مطالعه نداریم لقمه پیچ میکنن. خدایشان خیر دهاد! اما فقط یه چیزی این ذهن خفتهی منو آروم نمیذاره. چند وقتیه این سوال تو ذهنم ورجه ورجه میکنه که علیرغم این حجم از مطالبی که در طول شبانه روز در شبکههای اجتماعی تولید میشه، پس چرا شمارگان چاپ کتاب در کشورمون اینقده پایینه؟!!! میدونید که تیراژ کتاب در ایران به حدود 500 نسخه رسیده. من که سواد درستی ندارم، حساب هم که بلد نیستم، اما با کمک ماشین حساب جمعیت کشور رو که حدود 80 میلیون نفره ( حالا یه چندتا پایین بالا) رو بر تعداد تیراژ کتابهای چاپ جدید تقسیم کردم، متوجه شدم به ازای هر 160 هزار نفر تنها یک نفر کتاب تازه منتشر شده رو میخره. یعنی اگر فرض کنیم تو ایران دو تا ورزشگاه آزادی باشه و اونها در یک زمان از جمعیت پر شه، فقط یک نفر در اون جماعت در چند روز اخیر کتاب خریده. حالا بگذریم از اون که آیا همون یک نفر هم فرصت کرده اون کتاب رو بخونه یا نه؟!!!
ما که خیلی با کتاب رابطهای نداریم اما بهجاش از دستاوردهای تولید کنندگان محتوا در تلگرام و فیسبوک و اینستگرام نهایت بهره رو میبریم و خودمون رو به زور هم که شده بهروز نگه میداریم. فقط یه چیز دیگه باز منو قلقلک میده و اون، این که اگرچه ما ایرانیها این روزها ساعتها برای مطالعهی این پستها و مطالب وقت صرف میکنیم، چرا وقتی با این همه معلوماتی که داریم به برخی سوالات که جواب میدیم، بعضیها از جواب ما متعجب میشن و چپ چپ نگاهمون میکنن. مثلا چند وقت پیش در پاسخ به این سوال که « دو کشور همسایهی ایران که به دریای خرز راه دارن» گفته شد عربستان و ترکیه. بعضیها یه طوری نگاه کردن. یا مثلا وقتی مجلس خبرگان رو منحل کنندهی سلسلهی قاجاریه اعلام میکنیم به بعضیها برمیخوره و میان تو وبلاگشون مطلب مینویسن!!!