امواج خروشان عشاق‌الحسین این روزها از سرچشمه‌های زلال «عشق ناب» از هر کوی و برزنی جاری شده است. پرتلاطم تا رسیدن به اقیانوس کربلا می‌خروشند و تا کشتی نجات را در آغوش نگیرند، آرام نگیرند...

اما «سنگِ تیپا خورده‌ای» چون من باز هم از قافله جا مانده‌ام و در حسرت جرعه‌ای از اقیانوس زلال دشت نینوا می‌سوزم. پیر و جوان، زن و مرد به پابوس ارباب می‌روند و منِ بی‌سروپا وا مانده‌ام.

... این روزها جماعتی اهل دل به شوق دیدار ارباب بی‌کفن، پابرهنه و پیاده، جاده‌ها، کوه‌ها و صخره‌ها را پشت سر می‌گذارند تا در هر قدم بر نفس خود پا گذارند. آنان رنجش خار بیابان را به جان خریده‌اند تا عیارشان به رنگ کیمیای شهدای کربلا درآید.

ای خالص‌ترین زیارت‌کنندگان بهترین خلق!

 من فدای پاهای خسته و تاول‌زده‌تان.

 

پ.ن: این کاروان هر ساله تبریز را به مقصد کربلا، پیاده طی طریق می‌کند. سفری که قریب به 50 روز به دراز می‌کشد. به گواه نزدیکان این عزیزان، بعد از این سفر تحولات معنوی به راحتی در روحیات و احوالات آنان قابل درک است.