شبیه مرغک
زاری کز آشیانه بیافتد
جدا ز دامن
مادر، به دام دانه بیافتد
ز نازکی ز
ندامت، ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که
شنیدی، سری به شانه بیافتد
به کار آنکه
برون از بهشت گشته عجب نیست
که در جهنم
غربت، به یاد خانه بیافتد
نشان گرفته
دلم را، کمان ابروی ماهی
خدای را که
مبادا، دل از نشانه بیافتد
دلم به کشتی
کربت، به طوف لجّه غربت
چو از کرانهی
تربت، به بیکرانه بیافتد
شوم چو ابر
بهاران، ز جوش اشک چو باران
که دانه دانه
برآید، که دانه دانه بیافتد
جهان دل است و
تو جانی، نه بلکه جان جهانی
کم سکندر و
دارا، کزین فسانه بیافتد
خیال کن که
غزالم، بیا و ضامن من شو
بیا که آتش
صیاد، از زبانه بیافتد
الا غریب
خراسان، رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک
زاری از آشیانه بیافتد
علی معلم
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
ای یار آشنا علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست
گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار
ما سر فدای پای رسالت رسان دوست
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمیرسد که بگیرم عنان دوست
رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست
گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست
گر آستین دوست بیفتد به دست من
چندان که زندهام سر من و آستان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست
خوش رنگترین سبز، سبزیِ برگ درختان و سبزارهایی است که در اردیبهشت متولد شدهاند. سبزِ اردیبهشتی، سمبل نشاط و سرزندگی است. ساقهها، برگها، گلها، بیشهها، چشمهها و رودها در بهار چشمک زنان، رو به عُشاق خودنمایی میکنند و از آنان دلربایی.