
از بد حادثه، روزانه ساعتهای زیادی از زمان خود را در اتوبوس و مترو سپری میکنم. هنوز هم که هنوز است نتوانستهام با این مساله (هدر رفتن ساعتی از زمان روزانهام در وسایل حملونقل عمومی) کنار بیایم. هرچند تلاش دارم که با تدابیر و خلق حرکاتی بدیع! از میزان این خسران که آفت توأمان زندگی در کلانشهرها میباشد بکاهم. اما گاهی شرایط طوری رقم میخورد که امکان بهرهبردن از این زمان غیرممکن میشود. در این مواقع بهناچار کمترین کاری که برای گذران وقت انجام میدهم، این است که در خصوص موضوعی به تأمل بپردازم و یا اگر شرایط کمی مهیاتر باشد، در گوشیِ تلفنِ همراه خود مطالبی (چون این نوشتار) یادداشت میکنم. فیالمجلس در شرایطی که وصف شد گیر افتادهام و در این اندیشهام که «چگونه میتوان امربهمعروف کرد؟.» آدمی است دیگر، فکرش همهجا میرود. حال که این ذهن بلندپرواز! اوج گرفته و به حوزههایی سرک میکشد که اگر با سرعت نور هم توان حرکت داشتم، محاسبات نشان میدهد که اقلکم عمر من کفاف رسیدن به آن جایگاه را نخواهد داد. چه میشود کرد؟! شما خود بهتر از من میدانید که در اینگونه مواقع هرچه تلاش کنی و اصرار داشته باشی که «ای ذهن جان» آرام بگیر. جایگاه خودت را نگاه کن بعد نسبت به آن بلندپروازی کن؛ نه تنها اثر ندارد بلکه نتیجهی عکس میدهد و کار خرابتر میشود. حال که این ذهن چموش در این ساعات به سیم آخر زده است و در حریم «از ما بهترون» سیر میکند، شما دوست گرامی با بزرگواری صبوری پیشه کرده و تحمل کنید، بلکه آرام گیرد و به اصل خویش بازگردد.
... آنجا بودیم که مطرح شد چگونه میتوان امربهمعروف کرد؟. چراکه ارزشها و رفتارهای یک مسلمان بیش از هر چیز باید مُعرف نیکیها و زیباییها باشد. (مجدد به خود یادآوری میکنم: تنها عاملان کارهای نیک و معروف میتواند از عهدهی این مهم برآیند و صحبت حقیر تنها در حد آرزو و خیالپردازی است). به گمانم بهترین روش برای شروع و حرکت در مسیر امربهمعروف میتواند اینگونه آغاز شود که ابتدا چند کار نیک و پسندیده که ضریب بالای دارد، شناسایی کرده و در مرحلهی بعد سعی کنیم آنها را به بهترین نحو و در کمال خود به انجام رسانیم. یک از بهترین این اعمال (که ضریب بسیار بالایی هم دارد) اهتمام در نماز اول وقت است. به نحوی که حتی اگر در موقعیتی قرار گرفتیم و مطمئن بودیم که اگر در آن موقعیت و در آن ساعت نمازمان را اول وقت بخوانیم، به ریاکاری یا بیادبی متهم میشویم، باز هم از این دست اتهامها برایمان خیالی نباشد و نمازمان را اول وقت بخوانیم. من معتقدم این کار نهتنها ریا نیست، بلکه عین امربهمعروف است. در مرحلهی بعد اگر در معدود مواقعی احساس کردیم که در آن لحظه حال و حوصله نداریم و بهاصطلاح حالمان خوش نیست و حوصلهی نمازخواندن نداریم و صدایی از درون به دنبال توجیه است که «کمی صبر کن حالت که بهتر شد آنوقت باحال بهتری نماز بخوان.» آن پیشنهاد را نپذیرفته و با همان بیحوصلگی، اما در نزدیکترین وقت نمازمان را اقامه کنیم. چراکه به فرمایش مرحوم آیتالله بهجت همان نماز بیحوصله اما در اول وقت خودش دوای درد ماست و حال مار را به کند.
دوم اینکه تلاش کنیم تا با قرآن مأنوس شویم. مصحفی همیشه همراه داشته باشیم و هرجا که فرصت شد، از آن تلاوت کنیم.
سوم اینکه تا آنجا که میتوانیم با مردم خوشرفتار باشیم. تلاش کنیم خیرمان به همه برسد. برای این کار باید اول از نزدیکان و اطرافیانمان شروع کنیم.
از همسرمان
از پدر و مادرمان
از برادر و خواهرمان
از همسایهمان، همکارمان و دوستانمان شروع کنیم. با این واسطههای خیر الهی شروع کنیم، تا عادت کنیم برای همه طالب خیر باشیم.
پس برای گام نهادن در پلهی اول برای رسیدن به ملاقات خدا، قبل از هر چیز باید خودمان را با معروف عجین کنیم و با معروف اُخت بگیریم. بیشک خداوند سبحان هم عنایت فرموده و اندکاندک معروف به انجام معروف میشویم! (البته فقط در نظر خدای رحمان و نه کس دیگر).