پیمانه ام ز رعشه‌ی پیری به خاک ریخت بعد از هزار دور، که نوبت به ما رسید

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

چشم‌هایی خیره می‌پاید مرا!


کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

شاه پناهم بده



آن دم زندانیم، بازدم جان شده
از قفس سینه‌ها، همچون آه آمدم
پیرهن یوسفم! یا کفن یوسفم؟
بوی تن یوسفم، کز دل چاه آمدم
شاه پناهم بده، خسته‌ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شاه پناهم بده، خسته‌ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
راه خراسان چنین، ماه خراسان چنان
شاه خراسان ببین، بهر پناه آمدم
شاه خراسانیم، رستم دستانیم
دست مرا رد مکن، بر درِ شاه آمدم
شاه پناهم بده، خسته‌ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شافی دارالشفا، پنجره فولاد کو؟
در طلب شاخه‌ای، مهر گیاه آمدم
مشهدِ مشهودِ من، حضرتِ محمودِ من
طالعِ مسعودِ من، نامه سیاه آمدم
شاه خراسانیم
دست مرا رد مکن..
بر درِ شاه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمد
بسته‌ی بست تو ام، لولی مست تو ام
ضربه‌ی شصت تو ام، بر دف ماه آمدم
باد موافق وزید، از طرف صحن قدس
نام مرا خواند و رفت، چون پرِ کاه آمدم




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

پروانه‌ی من باش

من با تو نگویم که تو پروانه‌ی من باش

 

چون شمع بیا روشنی خانه‌ی من باش

 

درکلبه ی من رونق اگرنیست صفاهست

 

تو رونق این کلبه و کاشانه‌ی من باش

 

من یاد تو را سجده  کنم ای صنم  اکنون

 

برخیزو بیا خود بت بتخانه‌ی من باش

 

دانی  که  شدم  خانه  خراب  تو  حبیبا

 

اکنون  دیگر آبادی  ویرانه‌ی من باش

 

لطفی کن ودرخلوت محزون من ای دوست

 

آرام  و  قرار دل  دیوانه‌ی  من  باش

 

چون مست شوم بلبل من ساز هماهنگ

 

با زیر و بم ناله‌ی مستانه‌ی من باش

 

من شانه زنم زلف تو را و تو بدان زلف

 

آرایش  آغوش من و شانه‌ی من باش

 

ای دوست چه خوب است که روزی تو بگویی

 

"امید" بیا با من  و پروانه‌ی من باش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مهدی پارسا