غروب غریبی
مدتهاست عهد کردهام با کسی که مبانی فکریش با جهان بینیام متفاوت است، بحث نکنم! و این به معنی بیحوصلگی و یا ناآشنایی ام در اصول و اسلوب بحث نیست. به تجربه آموختهام مناقشهی دو تفکر که در بدیهیات _ و مبانی که جهان بینی فرد از آن متاثر است_ اختلاف دارن، جز در مواردی نادر بسان کوبیدن آب در هاون است.
... این روزها جنایات آل سعود بهانهای شده ...برای شکل گرفتن مناقشات و مباحث متنوع. چند روزی است در محل کار شاهد بحثهای داغی هستم که به واسطهی فاجعهی منا رونق گرفته اما مثل همهی بحثهای دیگر، به موضوعات مرتبط و غیر مرتبط ختم میشود. بحثهای که گاهی خروجی مفیدی برایم داشته و گاهی نیز جز مشق سعهی صدر حاصلی نداشته. خیلیها به شیوهی سیاست خارجی دولت انتقاد دارن و خیلیها هم به دولت حق می دهن. اما از رونق افتادن سکهی مسئولین کشورم این چند روز به شدت آزارم میدهد. کارشکنی آل سعود و ممانعت از ورود مسئولین ایران به عربستان برای سروسامان دادن اوضاع حجاج ایرانی، به شدت قلبم رو به درد آورده است. غمی بر سینهام سنگینی میکند. داغ شهادت مظلومانهی هم وطنانم از طرفی و غربت مسئولان کشورم از سوی دیگر، این روزها حسابی کامم را تلخ کرده است. نمی دانم چه باید کرد اما از دولت انتظار دارم در ادامهی رابطهاش با سفاکان سعودی تجدید نظر کند.
این تعبیر شاید درست نباشد اما این روزها مدام لحظهای بستن بند بر دستان مبارک حضرت امیر و جسارت به ساحت مقدس بیبی سلام الله علیها در ذهنم مجسم میشود...
خدایا سینهام تنگ آمده! یاصبر ده و یا گشایشی مرحمت کن.