پیمانه ام ز رعشه‌ی پیری به خاک ریخت بعد از هزار دور، که نوبت به ما رسید

۲۶ مطلب با موضوع «#یک جرعه شعر#» ثبت شده است

این سینه خانه‌ی تو و این دل سرای تو

ای مادر عزیز که جانم فدای تو

قربان مهربانی و لطف و صفای تو

هرگز نشد محبت یاران و دوستان

همپایه‌ی محبت و مهر و وفای تو

مهرت بُرون نمی‌رود از سینه‌ام که هست

این سینه خانه‌ی تو و این دل سرای تو

آن گوهرِ یگانه‌ی دریای خلقتی

کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو

مدحِ تو واجب است، ولی کیست آن کسی

کایَد بُرون زِ عهده‌ی مدح و ثنای تو

هر بهره‌ای که برده‌ام از حُسن تربیت

باشد زِ فیض کوشش بی منتهای تو

ای مادر ِ عزیز که جان داده‌ای مرا

سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو

گر جان خویش هم زِ برایت فدا کنم

کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو

تنها همان تویی که چو برخیزی از میان

هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو

خشنودی تو مایه‌ی خوشبختی من است

زیرا بُوَد رضای خدا در رضای تو

گر بود اختیار جهانی به دست من

می ریختم تمامِ جهان را به پای تو

ابوالقاسم حالت


 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مهدی پارسا

مونس و غمگسار


شاد کن جان من، که غمگین است 
رحم کن بر دلم، که مسکین است 
روز اول که دیدمش گفتم
آنکه روزم سیه کند این است 
روی بنمای، تا نظاره کنم 
کارزوی من از جهان این است 
دل بیچاره را به وصل دمی 
شادمان کن، که بی‌تو غمگین است 
بی‌رخت دین من همه کفر است 
با رخت کفر من همه دین است 
... 
دل به تو دادم و ندانستم 
که تو را کبر و ناز چندین است 
بنوازی و پس بیزاری  آخر،
ای دوست این چه آیین است؟ 
...

فخرالدین عراقی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

جامه دران

مطرب به نوای ره ما بی خبران زن

تا جامه درانیم ره جامه دران زن

آورد خمی ساقی و پیمانه بر آن زد

تو نیز بجو ساز خود و زخمه بر آن زن

زان زخمه که بی حوصله از شحنه هراسد

خنجر کن و زخمش به دل بی جگران زن

آن نغمه بر آور که فتد مرغ هوایی

زان رشته گره بر پر بیهوده پران زن

بانگی که کلاه از سر عیوق در افتد

بر طنطنه کوکبه تاجوران زن

این میکده وقف است و سبیل است شرابش

بر جمله صلایی ز کران تا به کران زن

بگذار که ما بی خود و مدهوش بیفتیم

این نعمه مستانه به گوش دگران زن

ما گوشه نشینان خرابات الستیم

تا بوی میی هست در این میکده مستیم

وحشی بافقی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

مرغک زار



شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیافتد
جدا ز دامن مادر، به دام دانه بیافتد

ز نازکی ز ندامت، ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی، سری به شانه بیافتد

به کار آنکه برون از بهشت گشته عجب نیست
که در جهنم غربت، به یاد خانه بیافتد

نشان گرفته دلم را، کمان ابروی ماهی
خدای را که مبادا، دل از نشانه بیافتد

دلم به کشتی کربت، به طوف لجّه غربت
چو از کرانه‌ی تربت، به بیکرانه بیافتد

شوم چو ابر بهاران، ز جوش اشک چو باران
که دانه دانه برآید، که دانه دانه بیافتد

جهان دل است و تو جانی، نه بلکه جان جهانی
کم سکندر و دارا، کزین فسانه بیافتد

خیال کن که غزالم، بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد، از زبانه بیافتد

الا غریب خراسان، رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از آشیانه بیافتد

 

علی معلم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

دوست

ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست

با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود

یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

ای یار آشنا علم کاروان کجاست

تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار

ما سر فدای پای رسالت رسان دوست

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت

دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید

رحمت کند مگر دل نامهربان دوست

گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد

تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست

گر آستین دوست بیفتد به دست من

چندان که زنده‌ام سر من و آستان دوست

بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در

الا شهید عشق به تیر از کمان دوست

بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد

وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا

لبیک یا زهرا



اشکی بُود مرا که به دنیا نمی دهم

این است گوهری که به دریا نمی دهم

گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب

آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم

عمری بود که گوشه نشیـن محبتم

این گـوشه را به وسعت دنیا نمی دهم

در سینه ام جمال علی نقش بسته است

این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم

تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم

دامان او ز دست تمنّا نمی دهم

سرمایه ی محبت زهراست دین من

من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا

یک ذره از محبّت زهرا نمی دهم

امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست

این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم

در سایه ی رضایم و همسایه ی رضا

این سایه را به سایه ی طوبی نمی دهم

 

سید رضا مؤید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی پارسا